"سارا" فرزند بزرگ خانواده، به سن قانونی می‌رسد و با اعلام تصمیمش برای ازدواج با "اوچو" خانواده را دچار آشوب می‌کند. خاویر و ماریسا با تمام توان تلاش می‌کنند تا جلوی این ازدواج را بگیرند. در همین زمان، دنی دچار بحران وجودی شده، پائولیتا نسبت به کریس حسادت می‌ورزد، کارلوتا اعلام می‌کند که با پسری از خانواده‌ای اشرافی در رابطه است و روثیو نیز بالاخره در نخستین فیلمش نقش گرفته است و ...

"تونی" مرد بدخلق پنجاه‌ساله، از بچه‌ها فراری است. زندگی او وقتی تغییر می‌کند که ناگهان مجبور می‌شود از پنج فرزند خوانده خواهرش که هر کدام از کشوری متفاوت آمده‌اند، مراقبت کند. تونی باید با پدر شدن ناگهانی و تفاوت‌های فرهنگی کنار بیاید و ...

یک سال پیش، ریکاردو و فیلیپه با بچه‌ها به اردو رفتند اما به اشتباه آن‌ها را در قطار رها کردند. حال کلارا که دیگر به آن‌ها اعتماد ندارد، تصمیم می‌گیرد بچه‌ها را همراه با دوستش سوزانا به اردو ببرد. اما آن‌ها باز هم در این مسیر با مشکلات فراوانی روبرو می‌شوند و ...

بچه‌ها یک مجسمه از مجموعه پدرشان را می‌شکنند. سارا از دوست پسرش جدا می شود. پدر شوهر خاویر پس از جدایی او و روسیو مورد استقبال قرار خواهد گرفت، او به عنوان یک چوپان تنزل یافت و ...

داستان فیلم درباره شخصی به نام "ریکاردو" که طی یک ماجرا مجبور می شود تا گروهی از کودکان را با قطار به یک اردو به مقصد آستوریاس همراهی کند. در بین راه پدر بزرگ یکی از این بچه ها به همراه وی از قطار پیاده شده و از قطار جا می مانند و این شروع تازه ای از ماجرا است و ...

زندگی خاویر بار دیگر زیر و رو می شود. نه تنها ماریسا اعلام می کند که حامله است؛ بلکه از بدترین انسان ها برای کمک به خاویر و شرایط جدید زندگی شان کمک می گیرد و ...

پس از اینکه مادر خانواده ای به سفر می رود، نگهداری از بچه ها به عهده پدر خانواده است. این وظیفه جدید باعث می شود تا زندگی او زیر و رو شود و ...

داستان فیلم درباره رابطه‌ی عاشقانه‌ای است که باید مخفی بماند و یک مراسم عروسی که باید برگزار شود و فاجعه ‌ای که درحال رخ دادن است و ....